زمانی که حوزه مطالعاتی خودم را تاریخ معاصر و اون هم تاریخ اقلیتهای دینی انتخاب کردم و دو سال درگیر مطالعات اسنادی مراکز اسناد بودم، فهمیدم تاریخ واقعی را فقط و فقط لابه لای اسناد می توان جستجو کرد. تازه فهمیدم چرا ک. س. ر. و. ی میگه بدا به حال ملتی که تاریخ کشورش را نداند.
وقتی فقط با مطالعه بخش کوچکی از تاریخ چشمم به روی خیلی از واقعیتها باز شد و زوایای پنهان تاریخی برایم روشن شد. دست از خیلی چیزها شستم.
میخوام بگم کسی که تاریخ میخونه و با واقعیتهای دیروز مواجه میشه و وضع حال جامعه را میبینه و زمانی که معلم باشه و اون هم در منطقه محروم که از کوچکترین امکانات بی بهره باشه طبیعیه بیشترین دردها و غصه ها سهم اون باشه
تجربه تاریخی به من آموخت از دو گروه باید خیلی ترسید. یکی ملی گرایان افراطی که بدون مطالعه تاریخ، شخصیتهای برجسته تاریخی را مقدس می کنند و دیگری مذهبی های افراطی بدون مطالعه مذهبی و تاریخی همه چیز را مقدس مطلق می پندارند.
تاریخ خاکستریِ خاکستریه
نه سفید نه سیاه.
«عنوان پست از هگل»
درباره این سایت