اولین جلسه بعد از امتحان ترم اول بود، بچه ها خستگی امتحان روز قبل را بهانه کرده بودند، تا ناچار شوم فقط کمی در مورد وضعیت ی یکی از سلسله های باستانی بحث کنیم، قبل از هر چیزی طبق برنامه بچه ها صفحات مورد نظر را مطالعه می کنند، اینگونه آنها را درگیر بحث میکنم، چند دقیقه استراحت کلاسی دو نفر از دخترای شیطون آمدن پایین کلاس و شروع کردن صحبت درباره موضوعات مختلف تا رسیدن به بحث اهداعضو
یکیشون گفت: میخوام برای اهدا عضو ثبت نام کنم، خانوم شما چی؟
گفتم: چند ساله عضو هستم و کارت را از کیفم درآوردم و نشان دادم
بقیه که داشتند گوش میدادند وارد بحث شدند
یکی از بچه ها گفت: قلبش برای من
دیگری گفت؟ قلب کی؟
گفت: قلب خانوم
همه گفتند خدا نکنه
خندید و گفت قلبشو میخوام
حالا بماند که نه دور از جانی نه آرزوی طول عمری، اما دلم میخواست بروم بغلش بکنم، ولی نمیشد.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

استخدامی گلستان وبلاگ برتر معرفی کالا فروشگاهی Joshua بهترين مارکتينگ سه شنبه های مهدوی - خراسان شمالی (شهرستان شیروان) Rahul ساخت استند آرايشي ، فروشگاهي ، تبليغاتي Greedie Jessica